ترجمه تخصصی؛ فرهنگ در ترجمه
همواره راجع به این که چگونه ما بزرگترها به فرهنگ کودکان می نگریم و ابهاماتی وجود دارد. آیا باید آن را فرهنگی بپنداریم که توسط کودکان خلق شده است؟ یا اینکه فرهنگی است که توسط بزرگترها برای کودکان به وجود آمده است؟ یا هردوی این موارد؟ اگر هر دوی آنها امکان پذیر است چگونه باید با کودکان همکاری کرد؟ چطور باید با آنها حرف زد؟ به نظر می رسد که بدترین مانع برای برقراری ارتباط بین کودکان و بزرگسالان توانایی و تسلطی است که بزرگترها روی بچه های خود دارند. آیا واقعاً برای ماجالب است که بدانیم کودکانمان چه کار می خواهند بکنند، چه ببینند و بشنوند؟ آیا اگر فرصتش ایجاد شود، ما به اینکه کودکان خودشان قادر به تصمیم گیری هستند معتقد می شویم؟ و چه زمانی پرورش و حفاظت از کودکان و همینطور سانسور کردن عقاید و تفکرات آغاز می شود. اگر می خواهیم آگاهی عمیق تری نسبت به کودکان و فرهنگ آنها به دست بیاوریم این سؤالات از اهمیت بیشتری برخوردار می شوند . می توانیم به این گونه سؤالات به طور کمی – کلی و مورد به مورد جواب دهیم. برای نمونه وقتی که برای کودکان ترجمه می کنیم.
هنگامی که برای کودکان می نویسیم و ترجمه می کنیم و یا تحقیقاتی در مورد کودکان و فرهنگشان انجام می دهیم نیاز است که کودک را در خودمان بیابیم (خاطرات کودکی خودمان ) و همینطور تصورمان از کودکی . چون از طریق تصاویر کودکی مان است که می توانیم کودکان را ببینیم. برای اینکه به چنین درکی برسیم نیاز است که پرسشهای مختلفی را از خود بکنیم. دوران کودکی چیست؟ کودکان چطور می اندیشند؟ چه نوع تواناییهایی دارند؟ ممکن است متخصصان در این زمینه چیزی برای گفتن به ما داشته باشند. روانشناس کودک در مورد مسائلی چون کودکی و بزرگسالی، سانسور عقاید یا کارناوالیسم در فرهنگ کودک چه نوع دیدی دارد.